نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

S A L I J O O N

 


 

 

 

2

3S A L I J O O N

 
 
 

 

4S A L I J O O N

 

5S A L I J O O N



:: بازدید از این مطلب : 523
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 مرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی


S A L I J O O N

رضا داودنژاد و همسرش غزل بدیعی

S A L I J O O N

مهدی پاکدل و همسرش بهنوش طبابایی


S A L I J O O N

علیرضا اوسیوند و همسرش حمیرا ریاضی و فرزندشان
S A L I J O O N

رامبد جوان و همسرش


S A L I J O O N

نسرین مقانلو و همسرش و فرزندان



:: بازدید از این مطلب : 436
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 مرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی


S A L I J O O N

 

S A L I J O O N




:: بازدید از این مطلب : 462
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 مرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی



 

شامپو خریدم بیست هزار تومن ریختمش تو ظرف داروگر خمره ای که بقیه نفهمن ازش استفاده نکنن !! فرداش اومدم برم حموم دیدم ظرفش خالیه !!!! داد زدم کی اینو زده به سرش ؟؟ بابام اومد یه دونه زد تو سرم گفت : آخه گدا سگ اینو میزنه سرش !! شامپوت خوراک ماشین شستن بود برو ببین ماشین چه برقی میزنه

.

.

.

یکی از بچه های کوچیک فامیل داره با اخم کارتون می بینه،
میگم چیه اینقدر اخم کردی؟
میگه از بس سانسور کردن، نفهمیدم چی شد اصلا..
.

.

.
این پدر و مادرهایی که واسه بچه شون از روز تولد وبلاگ میسازنند،اکانت فیسبوک باز میکنن،هدفشون چیه؟ مثلن میخوان بگن خیلی از این توله ای که تولید کردیم راضی هستیم؟
 

.

.

.
هربار از بيرون ميام بابام ميپرسه كجا بودي، منم هربار ميگم بيرون بودم. بعدش ديگه هيچي نمي پرسه.
دوست داره فقط مطمئن شه خونه نبودم!!!
 

.

.

.

هروقت يه نفر در جوابت خيلي خونسرد گفت هرجور راحتي ,..
جفت پا بپر تو صورتش تا بفهمه چي جوري راحتي !!!



:: بازدید از این مطلب : 475
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 مرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی




:: بازدید از این مطلب : 394
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 مرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی






:: بازدید از این مطلب : 424
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 مرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی





:: بازدید از این مطلب : 387
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 مرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی





:: بازدید از این مطلب : 495
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 مرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی




:: بازدید از این مطلب : 385
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 مرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی




:: بازدید از این مطلب : 398
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 مرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی


:: بازدید از این مطلب : 378
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 30 تير 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

 امام باقر علیه السلام فرمودند:
من المحتوم الّذي حتمه الله، قيام قائمنا. فمن شكّ فيما أقول، لقي الله و هو به كافر، و له جاحد.(1)

از وعده هاي حتمي خداوند، قيام قائم علیه السلام ماست، هر كس در اين گفتار شك و ترديد به خود راه دهد، خدا را به حال كفر و انكار ملاقات مي كند.

______________________
1. بحار الانوار ج 51 ص 140 ـ غيبت نعماني ص 41 ـ الامام المهدي ص 90 ـ وسايل الشيعه ج 18 ص 564 حديث 32.


:: بازدید از این مطلب : 404
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : جمعه 30 تير 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

كاش در اين رمضان لايق ديدار شــــویم
سحري با نظر لطف تو بيــــدار شـــــویم
كاش منت بگذاري بر سر ما مهدي جان
تا كه هم‌ سفره تو لحظه افطار شـــــویم



:: بازدید از این مطلب : 377
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 30 تير 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

یه نفر دنبال جای پارك می گشت، هرچی بیشتر می گرده كمتر پیدا می كنه، بالاخره به خدا می گه خدایا! اگر جای پارك پیدا كردم قول می دم نماز بخوانم، قول می دم روزه بگیرم... همین طور داشت قول می داد كه یك دفعه یك جای پارك پیدا می كنه، می گه: خدا جان! خیلی ممنون! شما لازم نیست زحمت بكشی، من خودم پیدا كردم !!!!!!!!



:: بازدید از این مطلب : 510
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 30 تير 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی



:: بازدید از این مطلب : 480
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : جمعه 30 تير 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ

هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏اند مرده مپندار بلكه زنده‏اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند

                 سوره آل عمران آیه ۱۶۹

در یک شب بارانی، نزدیکی‌های صبح، سیروس به خواب مدیر مدرسه آمد و گفت: بلند شو برو مدرسه! تا بچه‌ها نیامده‌اند، برو مدرسه! این اتفاق سه ـ چهار بار تکرار شد تا اینکه مدیر حوصله‌اش سر رفت. بلند شد، لباس پوشید و به سمت مدرسه حرکت کرد.



:: بازدید از این مطلب : 482
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : جمعه 30 تير 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

امام صادق (ع) فرمودند:
انّ لصاحب هذا الأمر غيبة لابدّ منها، لأمر لم يؤذن لنا في كشفه لكم، و وجه الحكمة في غيبته وجه الحكمة في غيبات من تقدّمه من حجج لله تعالي ذكره، انّ وجه الحكمة لا ينكشف الّا بعد ظهوره، كما لم ينكشف وجه الحكمة لما أتاه الخضر من خرق السّفينة و قتل الغلام و اقامة الجدار لموسي، الّا وقت افتراقهما. و متي أنّه عزّوجلّ حكيم، صدّقنا بأنّ أفعاله كلّها حكيمة و ان كان وجهها غير منكشف لنا.(1)


براي صاحب اين امر غيبتي است كه چاره اي از آن نيست و آن به دلايلي است كه به ما اجازة افشاي آن داده نشده است. اجمال حكمت آن، همان حكمت غيبت پيامبران پيشين است كه دليل اصلي آن جز بعد از ظهور دانسته نمي شود، چنانكه حكمت كارهاي شگفت انگيز حضرت خضر براي حضرت موسي كشف نشد تا وقتي كه از يكديگر جدا شدند، آنگاه معلوم شد كه چرا كشتي را سوراخ كرد و جوان را كشت و ديوار را بنا كرد؟! هنگامي كه خداي تبارك و تعالي را حكيم بدانيم، همة افعال خدا را مطابق حكمت و مصلحت خواهيم دانست، اگر چه علّت برخي از آنها براي ما روشن نباشد.

_______________________
1. بحار الانوار ج 52 ص 91 ـ الزام الناصب ص 126.



:: بازدید از این مطلب : 395
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : جمعه 30 تير 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

دست خالی ، پای خسته ، رهسپار کوی یارم
یک نیستان ناله در دل ، از غم هجر نگارم


درد بی درمان ما را نام زیبای تو درمان
موج دستانی شکسته ، باز هم در انتظارم

صحبت از چاه است و یوسف ، از دو چشم کور یعقوب
از همان خال سیاه و از همه دار و ندارم

از دو چشم زخمی مَه ، تا تن تبدار خورشید
در پی تو دل شکسته ، رس به داد قلب زارم

آسمانم بی ستاره ، روزهایم چون شب تار
از غم هجرانت آقا ، دوست دارم خون ببارم

دوست دارم تا ببینم چهره نورانیت را
بعد دیدار رخ تو ، آرزویی من ندارم

منبع: آیه های انتظار



:: بازدید از این مطلب : 394
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 30 تير 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی


روزی حاکمی از وزیرش پرسید:

چه چیز است که از همه چیزها بدتر و از نجاست سگ پلیدتر است؟!

وزیر در جواب فروماند و از حاکم اجازه خواست تا برای یافتن پاسخ از شهر بیرون رود. در بیابان به چوپانی رسید که گوسفندان را می چراند. پس از احوال پرسی، چوپان را مرد خوش فکری یافت. سؤال حاکم را برای او بازگو کرد و گفت که دنبال مردی عالم و حکیم می گردم که پرسش شاه را پاسخ گوید و جایزه بزرگی را دریافت کند.

چوپان گفت:

 ای وزیر! حاکم و پرسش او را رها کن، من به تو بشارتی می دهم که بسیار مهمّ است. بدان که پشت این تپه، گنج بزرگی پیدا کرده ام، بیا با هم آن را تصرّف کنیم و در این جا قصری بسازیم و لشکری جمع کنیم و حاکم را از سلطنت خلع کرده و خود جای او بنشینیم! تو حاکم باش و من هم وزیر تو.

وزیر که دیگ طمعش به جوش آمده بود، عقل و هوش از سرش پرید و دست و پایش را گم کرد و گفت:

 گنج کجا است؟ برویم آن را  به من نشان بده.

چوپان گفت:

 به این شرط می پذیریم که سه مرتبه زبانت را به نجاست سگ من بزنی! وزیر طمع کار پذیرفت و با خود گفت: این جا که کسی نیست تا مرا ببیند، این کار را انجام می دهم و وقتی گنج را تصاحب کردم، انتقامم را از چوپان می گیرم و او را می کُشم. سپس وزیر سه مرتبه زبان خود را به فضله ی سگ زد و بعد پرسید: حالا بگو گنج کجا است؟!

چوپان خندید و گفت:
 اکنون برگرد و به شاه بگو:

 آنچه از نجاست سگ پلیدتر است، طمع و طمع کاری است. 

سخنی از امام چهارم علیه السلام در باره طمع


در روایتی امام سجاد علیه السلام چهارمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت این حقیقت را به زیبایی بازگو نموده و فرموده است: «من همه  خیر را در بریدن طمع از آنچه در دست مردم است دیدم، و هر کس در هیچ چیزی به مردم امیدوار نباشد و امرش را در هر کاری به خدا واگذار نماید، خداوند عزوجل او را در هر چیزی اجابت کند» 

  کافی، ج3، ص382

منبع: جهان نیوز (با تلخیص)



:: بازدید از این مطلب : 516
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : جمعه 30 تير 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی


 روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود،نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را باخود به طرف دریا حمل می کرد. سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید. در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود.مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه به درون آب رفت. سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد.ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود.آن مورچه آز دهان او بیرون آمد، ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت. 
سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید و سرگذشت او را پرسید.
  مورچه گفت :

 " ای پیامبر خدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی می کند.خداوند آن را در آنجا آفرید او نمی تواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می کنم.خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا درون آب دریا به سوی آن کرم حمل کرده و ببرد.این قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ می گذارد من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم را نزد او می گذارم و سپس باز می گردمو به دهان همان قورباغه که در انتظار من است وارد می شود او در میان آب شنا کرده مرا به بیرون آب دریامی آورد و دهانش را باز می کند و من از دهان او خارج میشوم."
 
سلیمان به مورچه گفت :

 "وقتی که دانه گندم را برای آن کرم میبری آیا سخنی از او شنیده ای ؟" 

مورچه گفت آری او می گوید :
 
ای خدایی که رزق و روزی مرا درون این سنگ در قعر این دریا فراموش نمی کنی رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن

منبع: تبیان



:: بازدید از این مطلب : 395
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : جمعه 30 تير 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

Welcome  to the back city of the seas

...پشت دریاها شهریست...قایقی خواهم ساخت



:: بازدید از این مطلب : 489
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 29 تير 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ

رمضان آمد و آهسته صدا كرد مرا

مستعد سفـــر شهر خدا كرد مرا


از گلستان كرم طرفه نسيـمی بوزيد

كه سراپاي پر از عطر و صفا كرد مرا


نازم آن دوست كه با لطف سليمانی خويش

پــــله از سلسـله ديـــو دعــا كـــــرد مـــرا


فيض روح‌القدسم كرد رها از ظلمات

همرهـي تا به لـب آب بقـا كرد مـرا


من نبودم بجز از جاهل گم كرده رهي

لايـــق مكتب فخــر النجبا كـــرد مـــرا


در شگفتم ز كرامات و خطاپوشي او

من خطا كردم و او مهر و وفا كرد مرا


دست از دامن اين پيك مبـارك نكشم

كه به مهماني آن دوست ندا كرد مرا


زين دعاهاست كه با اين همه بي‌برگي و ضعف

در گلـستــــان ادب نـغمـــه ســرا كــــرد مـــرا


هر سر مويــم اگـر شـكر كند تـا به ابــد

كم بود زين همه فيضي كه عطا كرد مرا



:: بازدید از این مطلب : 496
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 29 تير 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

آدم هاي ساده را دوست دارم


همان ها که بدي هيچ کس را باور ندارند


همان ها که براي همه لبخند دارند


همان ها که هميشه هستند


براي همه هستند


آدم هاي ساده را بايد مثل يک تابلوي نقاشي ساعت ها تماشا کرد


عمرشان کوتاه است


زيرا که هرکسي از راه مي رسد يا از آنها سوءاستفاده ميکند يا زمينشان ميزند


يا درس ساده نبودن به آنها مي دهد


آدم هاي ساده را دوست دارم


بوي ناب "آدم" ميدهند



:: بازدید از این مطلب : 466
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 29 تير 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

دهه 50: خدايا کمک کن ؛ انقلاب پيروز بشه تا ما خوشبخت بشيم !


دهه 60: خدايا کمک کن ؛ جنگ تمووم بشه تا ما خوشبخت بشيم !


دهه 70: خدايا کمک کن کشورو بازسازي کنيم تا ما خوشبخت بشيم !


دهه 80: خدايا کمک کن ؛ اصلاحات انجام بشه تا ما خوشبختم بشيم !


دهه 90: خدايا قربون دستت هيچکاري نکن! فقط ازين بدبخت تر نشيم!!



:: بازدید از این مطلب : 466
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 29 تير 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

توي فرودگاه يکي بود که پشت سر هم سيگار مي کشيد.


يکي ديگه رفت جلو گفت : بخشيد آقا ! شما روزي چند تا سيگار مي کشين ؟


طرف جواب داد : منظور ؟ طرف جواب داد :


 منظور اينکه اگه پول اين سيگارا رو جمع مي کردين ،


به اضافه ي پولي که به خاطر سلامتيتون خرج دوا و دکتر مي کنين ،


 الان اون هواپيمايي که اونجاست مال شما بود !


طرف با خونسردي جواب داد : تو سيگار مي کشي ؟ - نه ! هواپيما داري ؟ - نه !


به هر حال مرسي بابت نصيحتت ، ضمناً اون هواپيما که نشون دادي مال منه!!!



:: بازدید از این مطلب : 490
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 29 تير 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

يه افسر پليس ماشين پرسرعتي رو متوقف مي کنه.


افسر ميگه: من سرعت 80 مايل در ساعت رو براي ماشينتون ثبت کردم.


راننده ميگه: خداي من، من ماشينو رو سرعت 60 مايل کروز کرده بودم.

 فکر کنم رادارتون نياز به تنظيم داره.


همسر مرد درحالي که داره بافتني مي بافه و سرش پايينه ميگه:

 عزيزم لوس نشو خودت مي دوني که اين ماشين سيستم کروز نداره.


افسر که شروع مي کنه به نوشتن جريمه مي کنه

راننده رو مي کنه به زنش و زير لب مي غره که:

 براي يه بارم که شده نمي توني دهنتو بسته نگه داري؟


زن درحالي که محجوبانه مي خنده ميگه:

 عزيزم بايد خوشحال باشي که دستگاه راداريابت

(دستگاهي که رادار سرعت سنج پليس رو پيدا مي کنه و خبر ميده)

خاموش شد وگرنه سرعتت از اينم بيشتر مي شد.


افسر که شروع مي کنه جريمه دوم رو بابت دستگاه رادارياب غيرقانوني بنويسه

مرد از بين دندوناي بستش به زنش مي غره که:

 زن، نمي توني دهنتو بسته نگه داري؟


افسر اخم مي کنه و ميگه: متوجه شدم که کمربند هم نبستيد

 اينم اتومات يه جريمه 75 دلاريه.


راننده ميگه: آره. من بسته بودمش ولي وقتي شما به من

گفتي بزنم کنار بازش کردم تا بتونم مدارکمو از جيب پشتم در بيارم.


زنش ميگه: نه عزيزم تو خودت خوب مي دوني که کمربندت بسته نبود.

 تو هيچ وقت موقع رانندگي کمربند نمي بندي.


افسر که شروع مي کنه به نوشتن جريمه سوم مرد رو مي کنه

به زنش و با فرياد منفجر مي شه: چرا لطفاً خفه نمي شي؟


افسر به زن نگاه مي کنه و ميگه: خانوم همسرتون هميشه با شما اينطوري صحبت مي کنه؟


زن: فقط وقتي مسته !!!!!!!



:: بازدید از این مطلب : 420
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 29 تير 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

مي دانم، آنگونه كه تو مي خواهي نيستيم. همديگر را مي رنجانيم، روزگار غريبي است.

روزگار ما را به اين روز انداخته است. اما نه، ما روزگار را به اين روز انداخته‌ايم.

همين است كه در پي تو مي گرديم. در پي تو نازنين، خسته از دلتنگي هاي زمانه،

 نامردي هاي روزگار، نامردي هاي خودمان!

در جستجوي بهاري هستيم كه با آمدن تو نازنين، سبز شود. چه بهاري خواهد شد.

 گل ها و سبزه‌ها هم، رنگ و بوي دگري خواهند گرفت.

بيا تا نغمه شوق از نهاد خاک برخيزد
غبار از خاطر آيينه افلاک برخيزد

اگر در جلوه آري گوهر پاک و جودت را
صدف از دامن دريا گريبان چاک برخيزد

گل شوق تو را در ديده مي کارم،مگر امشب
دل از خواب گران آرزو چالاک برخيزد

اگر پا در رکاب آري به پابوس سمند تو
هزاران لاله خونين جگر از خاک برخيزد

ببار اي ديده امشب قطره قطره اشک بر دامن
که از دل شعله شعله آه آتشناک برخيزد

به هنگام ظهور تو، تو اي خورشيد نوراني
به پيش پاي تو چون خاکيان ز افلاک برخيزد

مگر حرف مرا تکرار سازد اي گل نرگس
سخن با کوه مي گويم کز او پژواک برخيزد

به شوق نرگس مست تو اي مهر جهان آرا
بسي گل نغمه مستي ز ناي تاک برخيزد



:: بازدید از این مطلب : 514
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 29 تير 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

توجه...توجه!!!

این متن را حتما بخونید...شاید نظرتون در مورد خیلی چیزا عوض بشه

آقاي قصاب

آقايي که مرغ ميفروشي

جناب آقاي بانک

تاجران طلا که هميشه چانه ميزنيد با مردم...?? تومان بالا ? تومان کم...

آقايان عالي مقام که نشستيد روي کرسيهايتان و به فکر قدرت خود هستيد فقط...

خواب ديدم گوشت هموطنانتان را سر سفره هايتان آوردند...بفرماييد ميل کنيد

آقاي 20:30 شما که هميشه به فکر مردم غزه و مصر و تحولات خاورميانه اي

قربان آن دغدغه حقوق بشرت...چرا به فکر مردم خودمان نيستي

آقاي  علی دائي تو کاري کن

شيخ مشهدي تو که صاحب اين فتوايي که طفلکي هنگام به دنيا آمدن علي علي گفت..

آقاي وزير نفت...خريدار نفت که کلا ديگر نداريم...تو يک غلطي بکن

آقايان بازيگر و خواننده و کلا هنرمند...شما کاري کنيد...

شکست کمر هموطناتنان از شدت گراني

به مجلس و نمايندگان محترمش اصلا مربوط نيست

نه به وارد کنندگان انواع و اقسام کالا از چين و ماچين نه به وزير و وزرا نه به آقاي شیخ جنتی...

آنها فقط براي دزديدن و مصرف حق ما و سفر از اين استان به آن استان و خوش گذراني و دعوا بر

سر قدرت آفريده شده اند...

آقاي کيروش...تو کاري کن...فوتبالمان را که نتوانستي عوض کني...

خانمهاي محترم جامعه که فرياد ميزنيد حقوق زن و مرد مساوي...شما کاري کنيد

تو کاري کن پسر 19ساله اي که با مدرک ديپلم مديرعامل شرکتي...

پادشاهان را صدا کنم؟؟؟ شاه عباس شما دوباره زنده شو کاري کن

آقاي رئيس جمهور هنوز تورم 6 % است يا کمتر شده؟؟؟

راستي محله تان کجا بود...هنورز هم محله شما ارزانيست؟؟؟

آقاي روسيه خواهشا شما کاري کنيد

اينجا گويا همه خوابند

و مردم هم همه چيز را به شوخي گرفته و فقط ميخندند...

مهدی لعلی فر 1391/04/10

****

گرفتن آزادي از مردمي که نمي خواهند برده بمانند، سخت است.


اما، دادن آزادي به مردمي که مي خواهند برده بمانند، سخت تر است!



:: بازدید از این مطلب : 512
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : شنبه 29 تير 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

به لحظات ملکوتی کنکور نزدیک میشویم...

ای عزیزان پشت کنکوری

تا به کی داغ و درد و رنجوری ؟

تا بی کی تست چند منظوره ؟

تا به کی التهاب و دلشوره ؟

شوخی و طعن این و آن تا چند ؟

ترس و کابوس امتحان تا چند ؟

غرق بحر تفکرید که چی ؟

بی خودی غصه میخورید که چی ؟

گیرم اصلاً شما به طور مثال

کشکی ، از بخت خوش، به فرض محال

زد و شایسته دخول شدید

توی کنکور هم قبول شدید

یا گرفتید با درایت و شانس

مدرک فوق دیپلم ، لیسنانس

گیرم این نحسی است ، سعدش چی ؟

اصلاً این هم گذشت ، بعدش چی ؟

تازه از بعد آن گرفتاری

نوبت رخوت است و بیکاری

بعد مستی  ، خمار باید بود

هی به دنبال کار باید بود

آن چه داروی دردمندی هاست

صفحات نیازمندی هاست

گر رضایت دهی تو آخر سر

گه شوی منشی فلان دفتر

به تو گویند : بعله ، دفتر ما

هست محتاج آدمی دانا

آشنا با اتوکد و اکسل

و فری هند و آوت لوک و کورل

باید البته لطف هم بکند

چای هم ، بین تایپ ، دم بکند

بکشد وانگهی به خوش رویی

هفته ایی یک دوبار جارویی

این که از این ، حقوق هم فعلاً

ماهیانه چهل هزار تومن!

پس بیایید و عز و جز نکنید

بی خودی هی جلز ولز نکنید

واسه همه کنکوری ها آرزوی موفقیت میکنم



:: بازدید از این مطلب : 445
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 29 تير 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

میلاد با سعادت خون خدا...امام حسین علیه السلام

و سردار و علمدار کربلا حضرت عباس ابن علی

و امام زین العابدین علیه السلام

بر همه شیعیان و محبان حضرت ثارالله مبارک باد

 

حسین سلطان عشق

عباس ساقی عشق

و سجاد راوی عشق

کاروان عشق در راه است...



:: بازدید از این مطلب : 453
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 29 تير 1391 | نظرات ()